کد مطلب:140410
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:139
شهادت جعفر بن عقیل
پس از شهادت عبدالله بن مسلم جعفر بن عقیل چون برادرزاده خود را كشته دید بسیار گریست و سپس از امام علیه السلام اجازت خواست كه به میدان رود، امام علیه السلام به او اجازه دادند، جعفر با لب تشنه و تن خسته از حصار خیام همچون شیر كه از بیشه بیرون آید، خارج شد و این رجز را خواند:
انا الغلام الابطحی الطالبی
من معشر و هاشم و غالب
و نحن حقا سادة الذوائب
هذا الحسین اطیب الاطائب
ابوالمفاخر رازی در قالب نظم این رجز را این گونه ترجمه كرده:
قرة العین عقیلم من و مولای حسین
جان و دل پاك ز آلایش هر تهمت و شین
پسر عم منست این شه و شهزاده كه هست
قرةالعین نبی چشم و چراغ ثقلین
این حسین بن علی است كه جبریل امین
پرورش داد ورا در حلل اجنحتین
پس تیغ كشید و مانند رعد خروشید و در قتال مردانه كوشید هر مبارز كه به میدان آن صفدر می آمد فی الحال از نعمت حیات محروم می شد، پانزده تن از كافران را به جهنم فرستاد و به روایت ابومخنف چهل و پنج نفر را از دم تیغ گذرانید و پیوسته در حال حرب می گفت:
یا معشر الكهول و الشبان
اضربكم بالسیف و السنان
ارضی بذاك خالق الانسان
ثم رسول الملك الدیان
با تن خسته و جگر تشنه و دل گرسنه نهایت شجاعت را بخرج داد عاقبةالامر نامردی كه نام وی بشر بن سوط الهمدانی بود از كمین بدر آمد در حالیكه جعفر همچون غضنفر در حرب سعی می كرد و از شدت حرارت صورتش به رنگ لاله احمر شده بود و عرق بر جبهه اش نشسته و با لب تشنه ذكر خدا می گفت آن بی رحم جلاد صفت با شمشیر دست آن جوان را قلم ساخت و ملعونی دیگر عمودی به فرقش نواخت كه آن نهال فرخنده فال از پا درآمد و در دریای شهادت غوطه خورد
فرد
در فرقت آن نور دل و راحت روح
جانها همه محزون شد و دلها مجروح